دانلود کتاب دختر با ادب (PDF📁) 18 صفحه با بهترین کیفیت توسط سایت فایل سل گردآوری شده است. سالها قبل شاهزاده جوان و زیبایی در قصری بزرگ با پدر و مادر خویش زندگی میکرد . یک روز پادشاه رو بطرف همسرش کرد و گفت: من روز بروز پیر تر میشوم و بنابراین تصمیم گرفته ام پسرم را بجای خود بنشانم . ملکه گفت: فکر خوبی است ولی اول باید همسر مناسبی برای او پیدا کنیم بعد امور مملکت را بدستش بدهیم . آنها به پسر خود گفتند که بشهرهای اطراف سفرکند و همسر مناسبی برای خود پیدا کند. سایت فایل سل شما را به خواندن ادامه این مطلب دعوت می کند.