دانلود کتاب پلنگ پرویز قاضی سعید (PDF📁) 315 صفحه با بهترین کیفیت توسط سایت فایل سل گرد آوری شده است. سرآغاز داستان: دیر کرده بود. خیلی دیر. اضطرابی گنگ مثل رودی پرخروش در درونم روان بود.
چیزی غریب در درونم همهمه ای تلخ ایجاد می کرد. مانند این بود که یک ظرف بلورین در دلم، در اعماق قلبم می شکند. صدای شکستنش را می شنیدم. تند و بلند چون صدای ریزش آبشار از فراز صخره ای بلند به انتهای یک دره نامعلوم. سیگارم را داخل بخاری دیواری که کنده های هیزم درون آن می سوخت انداختم و از جا برخاستم. تفنگم را که به دیوار آویزان بود، برداشتم اما خیلی زود آن را سرجایش گذاشتم و پشت پنجره رفتم.
باران، تند و سیل آسا فرو می ریخت. مه مثل ارواح سرگردان نیمی از جنگل را به کام خود کشیده بود. درختان پیر و کهن زیر شلاق باران سر خم کرده و به نظر می رسید به یکدیگر پناه برده اند. آوای تند و غم انگیز باران روی شیروانی سقف اعصاب را می آزرد. یکبار به نظرم رسید که شبح کسی را در آن مه غلیظ می بینم. حتی یکبار صدای فریاد کمک خواهی کسی را شنیدم اما خیلی زود همه چیز محو شد… سایت فایل سل شما را به خواندن ادامه این مطلب دعوت می کند.